دوستان عزیز از اینکه این همه مدت نتونستم بیام و داستان براتون تعریف کنم، عذر خواهی میکنم. تقصیر من نبود. بابایی خیلی خیلی کار داشت. فعلا داستان عید امسال رو براتون تعریف میکنم تا در فرصتی دیگه ۶ ماه قبل از اون رو هم براتون بنویسم.
و اما داستان امسال عید:
پهلوون کیزاد که بخاطر عدم بروز هیچ مشکلی در هیچ کجا، به استراحت مشغول بود؛ داشت کم کم فراموش میکرد راه و رسم پهلوونی و کمک به هم نوع رو. یک روز بعد از گشت و گذار در اینترنت و به قولی وب گردی، به خواب عمیقی فرو رفت
و خواب یکی از جاهایی رو دید که شبیه به بهشت بود. یه جای سر سبز و خوش آب و هوا و ساحلی سفید و زیبا.
تصمیم گرفت بره و ببینه اونجا کجاست؟ خوب اولین قدم انتخاب یه وسیله نقلیه خوب بود. رخش رو صدا کرد. سوار شد و به راه افتاد.
مثل همیشه در راه با خطرات زیادی رو برو شد.
گرسنگی و تشنگی. پهلوون کیزاد در ابتدا مجبور بود از میوهها ارتزاق کنه. میوه های بد مزه و گرون قیمت! مثلا نارگیل تازه به قیمت دونهای ۱۵ بت (واحد پول اونجا) که با دلار ۱۹۰۰ تومن میشد معادل ۹۰۰ تومن. اگه با دلار ۱۳۰۰ هم حساب کنیم هم میشد ۶۰۰ تومن.
پهلوون تصمیم گرفت غذاهای عجیب و غریب اونجا رو هم امتحان کنه. مثلا گوشت خوک، ماهی خام، سوشی، صدف پخته و هشت پا. (توی تصویر زیر بچه هشت پای آب پز توی قاشق خودنمایی میکنه)
مشکل دوم مبارزه با جیمز باند بود. در جزیره معروف به جیمز باند. (اون بابا در سال ۱۹۷۴ فیلمی با نام مردی با اسلحه طلایی رو اونجا بازی کرده بود. قدیمیترها حتما صحنههای زیبای اون فیلم رو به یاد دارن)
عبور از غارهای دریایی تاریک با قایقهای پارویی و مراقبت از عدم تماس با عروس دریایی یا jelly fish که خطرناک و زهراگینه. (واقعا اینجوریه). یکی دیگه از نکات این غارهای سهمگین، وجود صدفهای شکسته و چسبیده به لبههای سنگها و دیوارهها بود که ممکن بود به راحتی پای هر کسی رو جرواجر کنه.
حیوانات خشمگین و خشن و خطرناک. علاوه بر safari world، در مسیر رودخانه خروشان، پهلوون با موجودی غولآسا برخورد کرد. اصلا هم نترسید. بلکه با دادن یک عدد موز معروف به موز فیلی (برای خودمون معروفه، آخه داستان داره اونم) تونست اون موجود عظیم رو از سر راهش برداره.
دریای خروشان که حدود ۱۰ سال قبل سونامی بزرگی اون رو کلا دگرگون کرد. پهلوون مجبور بود از اون دریای خروشان هم بگذره تا به بهشت رویایی نزدیکتر بشه.
پهلوون خطر بزرگ دیگهای رو هم پشت سر گذاشت. عبور از میان متعصبین مذهبی. مجبور شد توی یکی از معابد، لباس مبدل بپوشه. مثل توریستها. هرچند که از روی فرش قرمزی که ناحیه عبور ممنوع بود رد شد و کمی خودش رو تابلو کرد. ولی باز هم تونست از خطر برخورد تمدنها بگریزه.
و بالاخره رسید به اونجایی که تصویرش رو در اینترنت دیده بود و مدتی خوابش رو میدید. اونجا تصاویری دید که براش جالب بود.
و ما اون تصاویر رو براتون نمیذاریم تا توی حصرت بمونین. ولی آیا اونجا بهشت بود؟
راستش به قول یه بنده خدایی (در شهر به ما پیشنهاداتی شد)
و اینجا بود که کیزاد فهمید که اونجا بهشت نیست. میشه از خیلی از تفریحاتش لذت برد. کشتی و قایق تند رو و شنا و رودخانه خروشان و فیل سواری و پارک آبی و تله کابین و غذاهای متنوع و میوههای عالی جنگل زیبا و فروشگاههای بزرگ و مارکهای معروف و گرون قیمت، باغ وحش و هزاران معبد و دهها تفریح سالم دیگه. ولی! اونجا بهشت نبود!؟!
خوب دوستان این بود داستان سفر به بهشت خیالی که خیلی هم خوش گذشت. به بابایی گفتم کاش وقتش رو زیادتر کنن ولی بابایی فقط تونست این دو هفته رو مرخصی بگیره. خوب باز هم خدا رو شکر
ایول کایزاد عزیز چه بزرگ و آقا شده امیدوارم سفر به جنوب شرق آسیا خوش گذشته باشه …
بچه های همسایه چه زوووووووووود بزرگ میشن … خووووووبی خاله؟؟؟ دیدنِ اسمِ خوشکلت تو ایمیلام خیلی هیجان انگیز بود خیلی خوشحالم که بازم یه قسمتِ خیلی خیلی کوچیک از بزرگ شدنتُ می بینم …
بگذار این رو ازخاله بشنوی بهشت درونِ خودتِ جهنم هم همونجاست … اینا رو طبیعتا الان نمی فهمی اما وقتی بزرگ شدی می دونی فقط خودتی که باید رویاهاتُ بسازی … کارِ هیجان اگیزیِ کیزاد … اما سخت!
سلام
به به پهلوون … خوشحالمون کردی :))
همیشه به گردش و ددر دودور اونم از نوع برون مرزیش!!
بازگشت پیروزمندانتون راهم گرامی میداریم…
بهشت تو وجود پاک و معصوم خودته عزیزم … کجا دنبالش میگردی؟!
سلاممممممممممم
چققققققققققدر دلمون براتون تنگ شده بود .
چه خوب که اینقدر بهتون خوش گذشته ماشاءالله چقدر هم بزرگ شده پهلوون کی زاد .
ولی باید قول بدی دیگه زود زود آپ کنی
خوش برگشتین کیزادی و باباییش…
مرسی از عکسای خوشگل و همیشه به سفر های خوب …
سلام ایمیلتونو دریافت کردم….وای چه عکسای خوشملی….
کلی هیجان انگیز ناک شدیم…ببوس این پهلوووون ناناس و
سلام چقدر از اینکه دوباره اینجا رو آب و جارو کردین خوشحال شدیییییم
خوشحالم که کلی بهت خوش گذشته و تجربیات زیادی کسب کردی
ای جانم چقدر کیزار جونم بزرگ شده
عکس های بابایی هم که مثل همیشه زیبا و عالی بودن
مخصوصا عکسی که از کیزاد با اون آکواریوم بزرگ گرفتین
کیزاد عزیزم امیدوارم همیشه به سفر و کیف و حال ……دیانا هم چندین بار بهتون سرزد ولی اپ نکرده بودید سلام به مامان بابا برسون ..اومدید تهران بهمون سربزنید خوشحال می شیم
سلام کیزاد جون. خدا را شکر که سفر به تایلند خوش گذشته. چه پهلوونی که از فیل هم نمیترسه.

بوووووس برای کیزاد ناز توپولو
کیزاد جان چه خوب که دوباره برگشتی
چه سفر ریلکسیشنی هم رفتی همیشه به این سفرها
سلام پهلوون…خیلی دلمون تنگ شده بود براتون…همیشه به گردش کیزاد جان …عکس ها هم مسله همیشه بی ناظر هستن…دسته مامان و بابا هم دارد نکنه
سلام کیزاد جوووووون چه عکسای خوشگلی گرفتی
منم از این عکسا می خوام من عاشق اون عکسی که کلاه سرته شدم قیافت خیلی شیطونو ماه شده
قوربونه اون چشمات

سلام دوست عزیزم.این آدرس جدید وبلاگ دخترم مهرآفرید.ممنون میشم آدرس وبلاگ ثبت شده رو تغیر بدید.
باتشکر مامان سحر
http://mehrafarid.persianblog.ir
سلام

به به کیزاد خان
اول با تاخیرررر تولدت مبارک
دوما همیشه به سفر قهرمان . ههههههه بهشت خوب بود
چه عکسهای قشنگی
سلام وبلاگ قشنگی داری
عکس های جالبی بود به من هم سر بزن
خیلی جالب بود به ما هم سربزن